گروه تحلیلگران در تست MBTI
۱ از دنیای فکری به واقعیت: چالشها و راهحلهای گروه تحلیلگران
خب، ببینید، این تایپ های شخصیتی INTJ (معمار)، INTP (متفکر)، ENTJ (فرمانده) و ENTP (مناظرهگر) رو میشناسید؟ خب، اینا افرادی هستن که خیلی دوست دارن باهاشون صحبت کنی. چرا؟ چون عاشق فکر کردن و منطقن. اینا اغلب تصمیمهاشون رو با مغزشون میگیرن نه با دلشون. ولی خب، اینکه فکر کنید اینا مثل رباتا هستن، دقیقا چیز درستی نیست. اونایی که این تایپ شخصیتی رو دارن، واقعا مخصوصن. شخصیت شهودیشون باعث میشه که تخیلاتشون قوی بشه، باعثش میشه استراتژیهای خلاقانهای بسازن و بهشون انگیزه بده که مسائل رو عمیقا بررسی کنن. مهم نیست این کار یه تلاش ذهنی باشه، یه علاقه جدید یا حتی یه طرح دیوانه.
اونا به دنبال درک و هدایت هستن. اونا مشکلی ندارن که بین فکر کردن راه حلی برای مسئله پیدا کنن و یا فکر کردن به طریقهای سودآور باشه، تغییر کنن. ولی خب، باید بهشون دقت کنید، ممکنه اگه این قابلیتها رو برای اقدام تبدیل نکنن، دچار احساس موفقیت کاذب بشن.
تقریبا ۹۳ درصد از اینا میگن که وقتی تصمیم میگیرن، به سرشون گوش میدن نه به قلبشون.
حالا بیاین یکم دقت کنیم. اینا عاشق ایدهها و گمانهایی هستن که بیشتر از واقعیت مد نظرشونه. یعنی اونقدر دوست دارن در دنیای فکریشون زندگی کنن که گاهی اوقات ممکنه از انجام کارهای واقعی عقب بمونن. ممکنه بشه بهشون گفت تحلیلگران صندلی راحتی. ولی خب، باید به یاد داشته باشن که واقعا باید ایدههاشون رو در دنیای واقعی امتحان کنن.
اونا به دنبال درک و هدایت هستن. اونا مشکلی ندارن که بین فکر کردن راه حلی برای مسئله پیدا کنن و یا فکر کردن به طریقهای سودآور باشه، تغییر کنن. ولی خب، باید بهشون دقت کنید، ممکنه اگه این قابلیتها رو برای اقدام تبدیل نکنن، دچار احساس موفقیت کاذب بشن.
تقریبا ۹۳ درصد از اینا میگن که وقتی تصمیم میگیرن، به سرشون گوش میدن نه به قلبشون.
حالا بیاین یکم دقت کنیم. اینا عاشق ایدهها و گمانهایی هستن که بیشتر از واقعیت مد نظرشونه. یعنی اونقدر دوست دارن در دنیای فکریشون زندگی کنن که گاهی اوقات ممکنه از انجام کارهای واقعی عقب بمونن. ممکنه بشه بهشون گفت تحلیلگران صندلی راحتی. ولی خب، باید به یاد داشته باشن که واقعا باید ایدههاشون رو در دنیای واقعی امتحان کنن.
۲ سرگرمی یا یادگیری؟ چرا آدمای کنجکاو همیشه به دنبال چیزهای جذاب هستند؟
ببینید، آدمای کنجکاو، خیلی دلشون برای کشف چیزها تنگ میشه. مثلا وقتی یه ایدهای میان بزنه، نمیخوان که فقط هوشمندانه باشه، میخوان مطمئن بشن که واقعاً کارسازه. اینا همشون دنبال یادگیری هستن و دوست دارن به جای قبول کردن چیزهایی که بهشون گفته شده، خودشون پا به پا کشف کنن. ممکنه کتاب بخونن، از معلما سوال کنن، بحثا رو تشویق کنن یا حتی توی انجمنهای اینترنتی دست به گفتگو بزنن.
از همهشون حدود ۸۸ درصد میگن که به چیزهایی که جنجالیه، خیلی جلب شدن.
اینا هم خودشون رو پیشرفت میدن. وقتی یه نقصی رو متوجه میشن، همهشون دست به کار میشن تا اونو رفع کنن. از همهچیز، عقلانیت، تخیل و انگیزهشون استفاده میکنن تا نتیجهی بهتری بگیرن. وقتی هم با درک خودشون به توازن میرسن، این انگیزه میتونه بهشون کمک کنه که به مرزهای جدید برسن، مرزهایی که ممکنه برای بقیه عجیب بیاد.
از همهشون حدود ۸۸ درصد میگن که به چیزهایی که جنجالیه، خیلی جلب شدن.
اینا هم خودشون رو پیشرفت میدن. وقتی یه نقصی رو متوجه میشن، همهشون دست به کار میشن تا اونو رفع کنن. از همهچیز، عقلانیت، تخیل و انگیزهشون استفاده میکنن تا نتیجهی بهتری بگیرن. وقتی هم با درک خودشون به توازن میرسن، این انگیزه میتونه بهشون کمک کنه که به مرزهای جدید برسن، مرزهایی که ممکنه برای بقیه عجیب بیاد.
۳ تحلیلگرایی و دوستی: چالشها و ابعاد مختلف
همه ما توی این دنیا شخصیتای مختلفی داریم، مگر نه؟ بعضیا مثل این تحلیلگرا، وقتی وارد یه جمع میشن، خیلی خیالشون نیست که با هر کسی دوست بشن. یا به شکل دیگه بگم، نمیدونن از اینکه با کسی احاطه شن، چقدر لذت میبرن. مثلا توی یه مهمونی، شاید دوس نداشته باشن توی اون مکان بمونن و احتمالا بیشتر به فکرشون باشه که چطور میتونن ساعتها به تنهایی وقت بگذرونن.
وقتی به فعالیتای اجتماعی میرسه، بعضیا انتخاب میکنن بازی رو با خودشون بکنن تا اینکه وقتشون رو با افرادی که بهشون نمیچسبه، بگذرونن. و اصلا شاید هم خیلی خیالشون نباشه که معاشرت با افرادی که باهاشون ارتباط ناخواسته دارن رو یاد بگیرن.
ولی اینجا یه نکتهی مهمه، فقط چون بعضیا از تنهایی لذت میبرن یا دوس دارن کم حرفی کنن، به این معنی نیست که همه شون ضد اجتماعین. واقعیتش اینه که اکثرشون هم دوست دارن با دوستاشون وقت بگذرونن و احساس اجتماعی داشته باشن، فقط نه با هر کسی.
یه چیز دیگه که باید بهش فکر کنیم اینه که تحلیلگرا ها چطوری دوستی رو تعریف میکنن. بیشتر اوقات نه اینکه فقط یکی دوست داشته باشن، بلکه بیشتر دوست دارن یه گروهی از دوستا داشته باشن. پس فکر کردن بهشون به عنوان ضداجتماعی کمی اشتباهه. اصلا اونا هم مثل بقیه، به دنبال دوستای جدیدن، فقط اونایی که بهشون واقعا ارتباط داشته باشن، نه اینکه هر کسی.
وقتی به فعالیتای اجتماعی میرسه، بعضیا انتخاب میکنن بازی رو با خودشون بکنن تا اینکه وقتشون رو با افرادی که بهشون نمیچسبه، بگذرونن. و اصلا شاید هم خیلی خیالشون نباشه که معاشرت با افرادی که باهاشون ارتباط ناخواسته دارن رو یاد بگیرن.
ولی اینجا یه نکتهی مهمه، فقط چون بعضیا از تنهایی لذت میبرن یا دوس دارن کم حرفی کنن، به این معنی نیست که همه شون ضد اجتماعین. واقعیتش اینه که اکثرشون هم دوست دارن با دوستاشون وقت بگذرونن و احساس اجتماعی داشته باشن، فقط نه با هر کسی.
یه چیز دیگه که باید بهش فکر کنیم اینه که تحلیلگرا ها چطوری دوستی رو تعریف میکنن. بیشتر اوقات نه اینکه فقط یکی دوست داشته باشن، بلکه بیشتر دوست دارن یه گروهی از دوستا داشته باشن. پس فکر کردن بهشون به عنوان ضداجتماعی کمی اشتباهه. اصلا اونا هم مثل بقیه، به دنبال دوستای جدیدن، فقط اونایی که بهشون واقعا ارتباط داشته باشن، نه اینکه هر کسی.
۴ اینا اون آدما هستن که خودشونو مستقل میبینن.
وقتی به تحلیلگرا نگاه میکنی، میفهمی که اینا خیلی زیاد به استقلالشون افتخار میکنن. براشون مهمه که خودشون تصمیم بگیرن و به خودشون اعتماد داشته باشن.
اینا طوری فکر میکنن که همهچیزو باید بررسی کنن، حتی اگه معلم یا رئیسشون چیزی میگه. از نظر معلما، تحلیلگرا کمتر از بقیه تحسین میکنن، حتی اگه معلمشون بوده باشه. اینو توی شغلها هم میشه دید. اکثر تحلیلگرا فکر میکنن که بهتر از رئیسشون میفهمن چطور کار کنه، دوبرابر بیشتر از هر کس دیگهای.
ولی این یعنی که احترام ندارن؟ شاید، ولی ممکنه دلایل دیگهای هم داشته باشه. اینا میخوان استانداردهای بالا رو برای خودشون حفظ کنن، و حتی افراد اطرافشون (مثل معلما و رئیساشون) رو هم به همین استانداردها ملحق کنن. علاوه بر این، تحلیلگرا خیلی علاقه دارن به یادگیری و موفقیت. بیشترشون میگن که اهمیت زیادی به این دارن که موفق و معروف بشن.
پس منطقیه که اینا انتظار دارن که معلما و رئیساشون هم استانداردهای دقیقی داشته باشن. چون یه تحلیلگر ممکنه با یه معلم یا رئیس ضعیف کمتر موفق بشه. البته، تحلیلگرا هم مثل بقیه، معمولاً با یه معلم یا رئیس زیرپا نمیرون، ولی کمتر از بقیه اینکارو میکنن. بنابراین، درک اینکه چطور میتونن این شرایط رو مدیریت کنن، بخش مهمی از رشد و توسعه شونه.
اینا طوری فکر میکنن که همهچیزو باید بررسی کنن، حتی اگه معلم یا رئیسشون چیزی میگه. از نظر معلما، تحلیلگرا کمتر از بقیه تحسین میکنن، حتی اگه معلمشون بوده باشه. اینو توی شغلها هم میشه دید. اکثر تحلیلگرا فکر میکنن که بهتر از رئیسشون میفهمن چطور کار کنه، دوبرابر بیشتر از هر کس دیگهای.
ولی این یعنی که احترام ندارن؟ شاید، ولی ممکنه دلایل دیگهای هم داشته باشه. اینا میخوان استانداردهای بالا رو برای خودشون حفظ کنن، و حتی افراد اطرافشون (مثل معلما و رئیساشون) رو هم به همین استانداردها ملحق کنن. علاوه بر این، تحلیلگرا خیلی علاقه دارن به یادگیری و موفقیت. بیشترشون میگن که اهمیت زیادی به این دارن که موفق و معروف بشن.
پس منطقیه که اینا انتظار دارن که معلما و رئیساشون هم استانداردهای دقیقی داشته باشن. چون یه تحلیلگر ممکنه با یه معلم یا رئیس ضعیف کمتر موفق بشه. البته، تحلیلگرا هم مثل بقیه، معمولاً با یه معلم یا رئیس زیرپا نمیرون، ولی کمتر از بقیه اینکارو میکنن. بنابراین، درک اینکه چطور میتونن این شرایط رو مدیریت کنن، بخش مهمی از رشد و توسعه شونه.
۵ مشکلات؟ کدوم مشکلات؟
وقتی از مشکلات صحبت میکنیم، باید بدونیم کی ازشون حرف میزنه. همش تحلیلگرا و روانشناسا حرف میزنن که مردم زیادی از مشکلاتشون شکایت میکنن. ولی این یعنی نه که آدمایی که اینجوری حرف میزنن به مشکلاتشون فکر نمیکنن یا ازشون شرم نمیکشن. خب، حتی خود تحلیلگرا میگن که از فکر کردن به راهحل مشکلات خودشون هیجان میگیرن و لذت میبرن.
یکی از نکات قوت تحلیلگرا اینه که به تواناییهای حل مسئلهشون اعتماد دارن. آدمای تحلیلگر دوست دارن بیشترین اعتماد به نفس رو در هر کاری که انجام میدن نشون بدن و این باعث میشه که توی مواقع سخت هم کوشش کنن. وقتی زیاد اینجوری باشه، ممکنه خودخواهی محسوب بشه - که واقعا خیلی مردوده، سهلانگاری توی روابط و هر کار دیگهای. ولی تا وقتی که تحلیلگرا این اعتماد به نفس رو با کنجکاوی متعادل کنن، میتونن در مواجهه با چالشها، هر کوچیک و بزرگ، موفق باشن و ازش لذت ببرن.
یکی از نکات قوت تحلیلگرا اینه که به تواناییهای حل مسئلهشون اعتماد دارن. آدمای تحلیلگر دوست دارن بیشترین اعتماد به نفس رو در هر کاری که انجام میدن نشون بدن و این باعث میشه که توی مواقع سخت هم کوشش کنن. وقتی زیاد اینجوری باشه، ممکنه خودخواهی محسوب بشه - که واقعا خیلی مردوده، سهلانگاری توی روابط و هر کار دیگهای. ولی تا وقتی که تحلیلگرا این اعتماد به نفس رو با کنجکاوی متعادل کنن، میتونن در مواجهه با چالشها، هر کوچیک و بزرگ، موفق باشن و ازش لذت ببرن.