رابطه بین INFJ و ENTP

به عنوان یک احساس‌گرای شهودی، شما به دنبال ارتباطات عمیق و معنادار در روابط خود هستید. شما می‌خواهید به درستی درک کنید که چه چیزی باعث می‌شود افرادی که به آن‌ها اهمیت می‌دهید، بهترین خودشان باشند. شما به افرادی جذب می‌شوید که به نظر می‌رسند حساس، متفکر و آرمان‌گرا هستند و روابطی را ترجیح می‌دهند که به رشد و توسعه شما کمک می‌کنند.

وقتی با دیگران ارتباط برقرار می‌کنی، بدون اینکه فراموش کنی، ببین که اونا هم از لحاظ تفکر شهودی چطورن. وقتی با کسی حرف می‌زنی، عمدتاً به دنبال یه ارتباط فکری هستی تا حساسات عاطفی.

وقتی برای اولین بار با این شخص آشنا می‌شوید، ممکن است ذهن جذابی داشته باشند. شما ممکن است به نظرات و دیدگاه‌های غیرمعمول آن‌ها کشیده شوید. با این حال، احتمالاً آن‌ها احساس می‌کنند شما را با رک بودن، خشونت و انتقادپذیری زیاد، ساکت کنند.

شما ارزش‌محور هستید و در مقابل، طرف مقابل شما منطق‌محور است. هر دوی شما علاقه دارید تحلیل کنید، اما شما بیشتر به اخلاق و اصول اخلاقی توجه دارید، یعنی چگونه می‌تواند بهترین کمک را به مردم کند؟ در عوض، طرف مقابل شما دوست دارد هر چیز را به صورت عینی توجیه کند. آیا این کار منطقی است؟ آیا این گزینه بهترین و کارآمدترین است؟ ممکن است متوجه شوید که هرچند با این شخص تشویق به گفتگوهای جذاب می‌شوید، اما اغلب به توافق نمی‌رسید.

با این حال، ممکن است از این رابطه بهره‌مند شوید. حساسیت و دلسوزی شما گاهی بر شما غلبه می‌کند و باعث می‌شود تصمیماتی بگیرید که احساس خوبی دارند اما واقعاً عاقلانه‌ترین گزینه نیستند. این شخص سرد به نظر می‌رسد، اما می‌تواند به شما کمک کند تا قدرت استدلال عینی خود را تنظیم کنید و اطمینان حاصل کنید که احساسات بر زندگی شما حاکم نشوند. به طور خاص، او می‌تواند به شما کمک کند تا یاد بگیرید که کمی کمتر از خود گذشته و در صورت نیاز، خودتان را در اولویت قرار دهید.

به عکس، شما می‌توانید به او کمک کنید تا یاد بگیرد که تصمیماتی وجود دارند که با منطق مخالف هستند. افرادی مانند او ممکن است برای تصمیم گیری در مورد ازدواج جدول بکشند. رویکرد عمیق، متفکرانه و در عین حال شخصی شما می‌تواند نشان دهد که گاهی اوقات بهترین تصمیمات آن‌هایی هستند که از دل می‌آیند.

احتمالاً فرد مقابلت انرژی بیشتری نسبت به تو داره و ممکنه گاهی اوقات حتی اشتیاقش سر راهت قرار بگیره. ممکنه مهم باشه مرزها رو مشخص کنید و به او بگید چه زمانی به فضای خلوت و یا سکوت نیاز دارید.

شما و فرد مقابلتون یک سبک ارتباطی خاص دارید. اکثر گفتگوهاتون در مورد تفسیرها، ایده‌ها، نظرات، و نظریه‌های شما می‌چرخه. ممکنه در مباحثی مثل فلسفه، هنر، جدیدترین پیشرفت‌های علم، یا افکارتون درباره بهبود دنیا، صحبت کنید.

احتمالاً حرف زدن با یکدیگر براتون جذاب و هیجان‌انگیزه. حتی بررسی جزئیات حوادث یا به اشتراک گذاشتن حقایق بی‌اهمیت براتون جذاب نیست، چون هر دوتون احتمالاً تجربه قرار گرفتن در اون سبک‌ها رو دارید. حرف زدن با یکدیگر باید یه لحظه‌ای از آرامش و خوشی باشه.

اگرچه شما سبک کلی مشابهی در برقراری ارتباط دارید، اما هنوز هم احتمال سوتفاهم بینتون هست. وقتی با هم روی پروژه‌ها کار می‌کنید، ممکنه بفهمید که هر دوی شما دوست دارید در مورد اهداف اصلی حرف بزنید، اما به جزئیات کمتر توجه می‌کنید. توی کارهای مشترک حواس‌تون به هر جزئیاتی که نیاز به تصمیم‌گیری دارند باشه و فرض نکنید که همه چیز واضحه.

وقتی با این فرد حرف می‌زنید، مثل یه گوش دهنده خوب عمل کنید. او احتمالاً بیشتر از شما در جلسات صحبت می‌کنند و حرف زیادتری داره. شما معمولاً آروم‌تر و محتاط‌تر هستید و به دیگران اجازه می‌دید حرف بزنند. ممکنه حتی در ارتباط با این فرد حس کنید که خیلی صحبت می‌کنه.

این ممکنه گاهی وقتا چالش زا باشه. برخی از افراد درون‌گرا دوست دارند با دوستان و همکارانی پرحرف در ارتباط باشند. این ممکنه براتون احساس ناامیدی بکنه.برون‌گراها گاهی فکر می‌کنند که درون‌گراها چون کمتر حرف می‌زنند، حرفی برای گفتن ندارند. دوستان برونگرای شما ممکن است فکر کنند که اگر سکوت را پر نکنند، هیچ کس این کار را نخواهد کرد. در واقع، ممکن است بخواهید که آن‌ها کمی سرعت خود را کاهش می‌دهند، سؤالات بیشتری بپرسند و به شما زمان و فضایی برای ابراز وجود دهند. ممکن است شخصیت مجری‌گری نداشته باشید، اما این بدان معنا نیست که چیزی برای به اشتراک گذاشتن ندارید.

ارتباط بین خودتان رو در نظر بگیرید و از خودتون بپرسید آیا براتون جواب می‌ده یا نه. آیا این فرد فضایی را برای به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات شما فراهم می‌کنه؟ یا احساس می‌کنید در حال جوش آوردن هستید؟ اگه حس می‌کنید نتونید احساساتتون رو با این فرد به اشتراک بزارید، وقتشه بهشون بگید که رابطه‌تون نیاز به کمی تغییر داره.

هر دوی شما بهبود را بسیار مهم می‌دانید و اعتقاد دارید که همیشه می‌توان هر چیز را بهبود بخشید. هر دو شما به جای پذیرش ساده وضعیت فعلی چیزها، آن‌ها را تجزیه و تحلیل می‌کنید، و دائماً در این فکر هستید که خلاقیت و تخیل چگونه می‌تواند راه بهتری را ایجاد کند.

هرچند که شما همیشه به دنبال تغییر و نوآوری هستید، اما ممکن است دلیل این انگیزه در شما و طرز نگرش شما به این امور از دیگران متفاوت باشد. برای شما، علاقه به تغییر به عنوان وسیله‌ای برای بهبود جهان و ساختن یک محیط بهتر برای همه انسان‌ها نشأت می‌گیرد. اهمیت دارید که گرسنگی جهانی را رفع کنید، به فقرا کمک کنید و برای همه صلح و شادی را فراهم آورید. در مقابل، دیگران ممکن است به سمت نوآوری در فناوری، علوم، یا حوزه‌های کسب و کار جلب شده باشند.

اگرچه ایده‌های آنان جالب به نظر می‌آید، اما ممکن است برای شما کمتر اهمیت داشته باشد. وقتی آنان درباره آخرین کشف‌های ستاره‌شناسی یا راهکارهای جدید برای تحلیل بازار سهام حرف می‌زنند، شما ممکن است از خود بپرسید: آیا واقعاً این اطلاعات چگونه به همه کمک می‌کند؟ و از سوی دیگر، آنان ممکن است ایده‌های شما را خیلی ایده‌آل‌گرایانه ببینند. آنان ممکن است فکر کنند که شما در دنیای رنگارنگ و پر از نور خورشید زندگی می‌کنید و از نگاه به جزئیات و انتقاد سخت‌گیرانه به مسائل دوری می‌کنید.

در زمینه روابط نیز، ارزش‌های شما با دیگران متفاوت است. شما به شدت به افراد علاقه‌مندید و دوست دارید بفهمید چه چیزی برای آنان مهم است. شما احساسی و مهربان هستید و ارتباط عاطفی براتان اهمیت دارد. در مقابل، دیگران تمایل دارند احساسات خود را کمتر نشان دهند و اغلب به جای حسی، به تفکر منطقی تمایل دارند. این رویکرد در ابتدا شاید شما را جلب کند، اما به مرور زمان ممکن است حساسیت شما را کاهش دهد. برای شما، ارتباط واقعی زمانی شکل می‌گیرد که احساسات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

این فرد ممکن است به شما کمک کند که دیدگاه بهتری نسبت به مشاهده جهان پیدا کنید. از آنجا که شما به ایده‌های جالب و تغییرات مثبت علاقه دارید، می‌توانید با او رابطه خوبی برقرار کنید. اما باید به این نکته توجه کنید که تفاوت‌های دیدگاه برای یادگیری از یکدیگر می‌تواند فرصت باشد. او می‌تواند به شما کمک کند که جنبه انسانی مسائل را بشناسید و تأثیر ایده‌های شما بر افراد را در نظر بگیرید، در عوض شما هم می‌توانید به او کمک کنید تا ایده‌های خود را با منطق تقویت کرده و ایده‌آلیسم خلاقانه به وجود آورید.

شما خیلی با هم فرق دارید. تو دنبال سخت کوشی و موفقیت هستی، اما او فکر می‌کنه لذت بردن از زندگی مهمتره. تو دوست داری هدف‌مند باشی، اما او دوست داره راحت باشه و زیاد به اهداف برای زندگی توجه نمیکنه. ممکنه احساس کنی که اونا خسته یا کمتر علاقه‌مند هستند، ولی واقعاً فقط دارند به آزادی و انعطاف بیشتر اهمیت می‌دن، حتی اگر بخوان سبک زندگی راحت‌تری رو انتخاب کنند. اونا فکر می‌کنند زندگی تو بیش از حد سخت و خسته‌کننده است.

احتمالاً به دلیل تفاوت در نگرش به زندگی، در مواجهه با چالش‌های مشابه، با هم درگیر خواهید شد. تو می‌خواهی دیگری جدی باشه، برنامه‌ریزی کنه و به هدفش پایبند باشه (حتی یک بار!). اما او از تجربه آرامش و لذت بردن از زندگی لذت می‌بره. هر دوتون می‌تونید از این فرصت استفاده کنید و یه سبک زندگی جدید را کشف کنید. شریک زندگی می‌تونه بهت کمک کنه که خودت رو بهبود ببخشی و از هر لحظه‌ای که زندگی بهت ارائه می‌ده لذت ببری. همچنین تو هم می‌تونی به اون کمک کنی که در زمان مناسب وظایف و مسئولیت‌هاش رو بهتر مدیریت کنه.

شما و شریکتان احتمالاً دوست دارید با ذهن باز و کنجکاوی چیزهای جدید را کاوش کنید. فرهنگ، علوم، و هنر برای شما ارزشمند هستند و حتی اگر علایق خاصی را به اشتراک نگذارید، احتمالاً علاقه‌هایی دارید که می‌توانید از آنها لذت ببرید.

برای هر دوی شما ، کشف ایده‌های جدید به عنوان یک سفر مداوم در زندگی دیده می‌شود. احتمالاً به مطالعه، بازدید از موزه‌ها و رویدادهای فرهنگی، شرکت در کلاس‌های تفریحی و دیگر فعالیت‌هایی که ذهن شما را تحریک می‌کنند، علاقه دارید. این تجارب مشترک می‌توانند راه خوبی برای بهبود ارتباط شما باشند.

شما همچنین نسبت به مسائل دنیوی تحمل کمی دارید. هر دوی شما ممکن است کارهای روزمره را یکنواخت و کسل‌آور ببینید و به دنبال تغییرات در زندگی خود باشید. شاید به فکر سفر به دور دنیا یا شروع یک کسب و کار جدید هم باشید. این علاقه مشترک به ماجراجویی می‌تواند روزهای شما را پر از هیجان کند و همه چیز را به یک تجربه هیجان‌انگیز تبدیل کند. با این حال، در مواجهه با چالش‌های روزمره زندگی مشترک، ممکن است کمی بدخلق باشید. به یاد داشته باشید که نگه‌داشتن چیزها تازه و جذاب کلید خوشحالی‌تان است.

سازماندهی می‌تونه نقطه اتصال بین شما دو نفر باشه. تو دوست داری ساختار و نظم در برنامه‌ها و سیستم‌ها داشته باشی، اما او به شکل آرام‌تری به چیزها نگاه می‌کنند. این تفاوت می‌تونه به اختلافاتی بینتون منجر بشه.

اگر فضایی رو با هم به اشتراک می‌گذارید، ممکنه در مورد نظافت و سازماندهی اختلاف نظر داشته باشید. تو بیشتر انگیزه داری که کارها منظم باشند، در حالی که او به اندازه کمتری به سازماندهی نیاز داره.

اکثراً افراد سازمان‌یافته‌تر در چنین روابطی مسئولیت‌های بیشتری به عهده می‌گیرند، فقط به خاطر اینکه بهتر به چیزهایی که باید انجام بشه توجه می‌کنند. این ممکنه به عدم تعادل و احساس بار زیادی در رابطه منجر بشه. ممکنه احساس کنید که بیشتر مسئولیت به عهده دارید، در حالی که اونا احساس کنند که بیشتر دچار فشار و زحمت می‌شن.

درسته که شاید نتونیم دیگران رو متقاعد کنیم که روش منظم ما برای انجام کارها بهتره، اما اگه بگیم دوست داریم خودمون این کارها رو به سبک خودمون انجام بدیم، ممکنه بهمون بها بدند. همیشه بهتره خواسته‌های خودمون رو بازگو کنیم تا دیگران بفهمند چی می‌خواهیم.

زمان‌بندی هم ممکنه یه چالش باشه، چون ممکنه او دوست داشته باشهه هر چیزی رو آزادانه انجام بده، در حالی که تو دوست داری همه چیز مرتب و برنامه‌ریزی شده باشه. اینجاست که سازش مهم میشه. اولین قدم اینه که بفهمیم هرکدوم رویکردهای متفاوتی داریم و هر کدوم مزایای خودشون رو داره. بعد سعی کنیم موقعیتی رو برا هر دومون پیدا کنیم که هر کدوم تو شرایط بهتری قرار بگیره.

برقراری ارتباط با نیازهای تو خیلی مهمه، چون هر دوتون تحمل متفاوتی از فعالیت‌های اجتماعی دارید. تو با گذر زمان انرژی می‌گیری و برای شارژ مجدد باتری‌هات به دوره‌های منظم نیاز داری. از طرف دیگه، شریک زندگی شما از فعالیت انرژی می‌گیره و احتمالاً فضای زیادی برای دوستان، خانواده و رویدادهای اجتماعی ایجاد می‌کنه. آن‌ها از اینکه شما از معاشرت با آن‌ها امتناع می‌کنید و آن‌ها را تنها رها می‌کنید تقدیر نخواهند کرد، درست همانطور که شما از آن‌ها برای برنامه‌ریزی برای دیدار دیگران قدردانی نخواهید کرد.

در ارتباط با این فرد، به یاد داشته باشید که او ترجیح می‌دهد سریعاً به مسائل پرداخته و حتی ممکن است احساس کنید که از شما جلو زده است، در حالی که شما ممکن است دوست داشته باشید مشکلات را به آرامی حل کنید. شما زمان بیشتری برای فکر کردن به یک موضوع نیاز دارید، اما اگر طرف مقابل شما سریعاً به موضوعات بپردازد، ممکن است حس کنید در یک گوشه‌ای گیر افتاده‌اید. از سوی دیگر، او می‌داند چگونه افکار خود را بیان کند و از جایگاه خود دفاع کند. برای او سخت است که دائما مجبور باشد از شما حرف بکشد.

هیچ یک از این تفاوت‌ها غیر قابل حل نیستند و با کمی توافق می‌توانید به راحتی نیازهای یکدیگر را برآورده کنید. وظیفه شریک زندگی شما این است که به نیاز به تنهایی شما احترام بگذارد و در عین حال شما را به شرکت در رویدادهایی که برایش مهم است تشویق کند. این توازن دوطرفه است و شما باید با برون‌رفتن شریک زندگی و تنها گذاشتن شما برای فعالیت اجتماعی مورد نیاز او، راضی باشید.